ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

ترنّم نامه

ترنم در باغ

سلام دختر قشنگم ترنم جان ، هفته قبل رفتیم فسا خونه مامان بابایی و عمه. عکسهای پایین مربوط به روز عید قربان هست که رفتیم باغ بابای زن عمو.   ا ولش که رسیدیم شما خواب بودی.     الهی که من فدای این نگاه معصومت بشم مامان. تازه از خواب بیدار شدی.     این هم دخترم و گلی که بابابزرگ واسش چیده...       دوستت داریم گل خوشبوی زندگیمون. ...
28 مهر 1392

شیطنت هایی از جنس ترنم

سلام عزیز دلم ترنم ، دختر ملوسم ، این روزها خیلی کارهای جدید انجام می دی که بعضی هاش خطرناکه ، بعضی هاش بامزه است و بعضی هاش شیطنت کودکاته. البته من و بابا عاشق همه کارهاتیم و مواظبیم که خدای ناکرده به خودت صدمه نزنی و  واسه همین خیلی وقتها با اعتراض تو روبرو می شیم که چرا نمی ذاریم بعضی کارها رو انجام بدی. دختر عزیزم ما می دونم که تو معنی خطر را نمی فهمی ، پس مجبورم مواظبت باشم حتی اگر تو از ما شاکی بشی خوشکلم.   این هم نمونه ای از شیطنهای کودکانه ات.....   خونه خاله مهدیه بودیم که از پله ها می خواستی بری بالا....   کلی هم خوشحالی از  کارت...     آخه ...
28 مهر 1392

پایان نه ماهگی دختر نازم

سلام دردانه شیرینم نه ماهگی هم تمام شد. چه زود گذشت و چه شیرین گذشت . نه ماه زیبا با تو و در کنار تو عاشقانه زندگی کردیم و از لحظه لحظه با تو بودن لذت بردیم دختر شیرینم. دیروز به مناسبت نه ماهگی تو ، با بابایی شام رفتیم بیرون و البته دوربین همراهم نبود . تو هم که از همون اولش خوابیدی و تا آخرش که ما شام خوردیم بیدار نشدی. این هم یک ماهگرد بود که به نام تو بود و به کام من و بابا. نه ماهگی ات مبارک دلبر مامان. الهی که همیشه سالم باشی و سلامت. متاسفانه این روزها سرما خوردی و شبها شدیداً سرفه می کنی و اصلا نمی تونی راحت بخوابی. نمی دونم چه کنم تا راحت تر بخوابی. الهی که درد و بلات به جون من بخوره ولی تو مریض نباشی عم...
28 مهر 1392

و مامان رفت سر کار....

سلام دختر عزیزتر از جونم ترنم مهربونم ، قلبم ، عمرم ، عزیز دلم ، امروز من اومدم سر کار و تو رو با خاله زینب (پرستارت ) گذاشتم خونه. تمام دیشب تا صبح از فکر و خیال بیدار بودم. دلم خیلی واست تنگ شده عشق من. همه حواسم پیش توئه. خدا کنه با پرستارت راحت باشی. دوستت دارم دختر کوچولوی عزیزم. خیلی دوستت دارم مامانی. خدایا دخترم رو به خودت سپردم. وقتی من کنارش نیستم مواظب فرشته کوچولوم باش. (27 مهر 92 مصادف با پایان 9 ماهگی ترنمم)
27 مهر 1392

وقتی ترنم خودش می خواهد غذا بخوره...

سلام قلبممممممممممممم ناز گل ناز مامانی، الهی که من فدات بشممممممممممممممممممممممممممممم عروسک شیرینم. این روزها گاهی واست غذا می ذارم که خودت بخوری. البته خوردنی که در کار نیست فقط خرابکاری و کثیف کاری و زحمت واسه مامانیه ولی باز هم خیلی کیف می ده دیدن بازیهات با غذا. واست یک ظرف غذا گرفتیم که البته شما به این تکنولوژی جدید!!!! و ما رو دست زدی و غذات رو می ریزی زمین. مثل اینجا که واست بیسکویت گذاشتم و با خیال راحت رفتم سراغ کارهام و وقتی برگشتم دیدم همه رو ریختی...     شدیداً به خوردن نان علاقه مندی و به محض دیدن غذا غنیمت خودت رو بر می داری و می ری کنار مثل اینجا......(و فقط تا چند لحظه اول جوا...
20 مهر 1392

روزهای قبل از تمام شدن مرخصی مامان

سلام گل نازم دختر عزیزتر از جانم، این هفته آخرین هفته ای هست که مامان صبح ها پیشته و از شنبه آینده من باید برم سر کار. البته این سه ماه آخر رو تامین اجتماعی بهم حقوق نداد و همون 6 ماه رو واسم حساب کرد. من هم به خاطر تو بی خیال شدم و نرفتم. حالا با اتمام این هفته و ورود تو به دهمین ماه زندگیت ، مرخصی من هم تمام میشه. واست پرستار گرفتم و الان یک هفته ای میشه که میاد تا تو کم کم بهش عادت کنی. خاله زینب زن خوبیه و خدا را هزار مرتبه شکر تو هم باهاش خوب ارتباط برقرار کردی. کلی سفارش تو رو بهش کردم و اون هم بهم اطمینان داده که خوب مواظبت باشه. با این حال باز هم دلم مثل سیر و سرکه می جوشه و کلی نگران ساعتهایی هستم که کنارت نیستم...
20 مهر 1392

پایان هشت ماهگی

سلام نازدونه مامانی ترنم جونم ، هفته پیش یک روز مانده به پایان هشت ماهگی دختر نازم اسباب کشی کردیم و اومدیم خونه خودمون. خدایا شکرت. تولد هشت ماهگیت همزمان شد با میلاد آقا امام رضا (ع). الهی که همیشه حضرت نگهدارت باشه مامانی. البته چون در حال مرتب کردن وسایل بودیم با دوسه روز تاخیر واسه دختر نازم  کیک تولد خریدیم. ترنمم ، شیرینی زندگیم ، عشق و هستی ام ، هشت ماهگیت مبارک مامان. (به خاطر عدم آنتن دهی مودم ، تبریک با تاخیر مامان رو پذیرا باشید لطفاً)   این هم عکسهات....   چون همون اول کار با دست رفتی توی کیک ادامه عکاسی مقدور نبود. فدای اون دستهای کوچولوت...       ...
2 مهر 1392

یه غیبت طولانی

ترنّم جان  ، دخترم سلام الان یه چند روزی میشه که رفتیم خونه ی جدید خودمون و متاسفانه اینجایی که هستیم نقطه کور آنتن دهی وایمکس مبین نت هست که یعنی فعلا یه چند وقتی اینترنت نخواهیم داشت تا یه فکری واسش کنم و مامانی هم که طفلک بد جوری کلافه شده از این بی اینترنتی.... اینا را واست نوشتم تا بدونی که ما یادمون نرفته وبلاگتو... فقط فعلا اینترنت نداریم که ایشالله به همین زودیا درستش میکنم. دوست داریم (M&Y)   ...
1 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد